اشتراک نظامهای سیاسی زورمندانه و منتخب در خاستگاه قدرت (1)
اشتراک نظامهای سیاسی زورمندانه و منتخب در خاستگاه قدرت (1)
در
اندیشه سیاسی دوران معاصر در باره خاستگاه حکومتها و قدرت های سیاسی بحث های فراوانی می شود و بیش از همه بر ارزشمندی نظام سیاسی مبتنی بر آراء مردم و انتخاب حاکمان از سوی آنان تاکید می شود . انتخاب حاکم از سوی مردم یا نخبگان سیاسی ملتها شیوه ی تازه ای نیست و در گذشته نیز در بین ملتهای گوناگون رواج داشت هر چند که شمار آنها نسبت به نظامهای سلطنتی که با قدرت نظامی بر سر کار آمدند بسیار کم بود . اما آنچه شاخصه دوران معاصر است ترجیح حکومتهای مبتی بر انتخابات در نزد صاحب نظران و حتی عموم مردم است امری که در مرحله اجرا و واقعیت عینی نیز روند روبه رشدی دارد و پیوسته آمار نظام های سیاسی سنتی که بر اساس قدرت نظامی و نظام سلطنتی تشکیل و اداره می شوند ، رو به کاهش است به گونه ای که حتی در برخی موارد کودتاچیان نیز بلا فاصله پس از به قدرت رسیدن , وعده انتخابات می دهند و گاه برای آن تاریخ معین اعلام می کنند .دو مدل حکومتی یاد شده ( یعنی حکومت برخاسته از قدرت نظامی و زور و حکومت برخاسته از انتخاب مردم ) در گذشته نیز مورد توجه صاحب نظران بود و تبادر ذهنی از انواع حکومت عمدتا به همین دو نوع محدود می شد .
اما تاریخ مدل دیگری نیز در حافظه خود به یادگار دارد که به دلیل شایع نبودن آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است و در مباحث مربوط به مدل های حکومتی , جایگاه مناسب خود را نیافته است . در تاریخ خاورمیانه و تاریخ مذهبی جهان از حکومتهایی چون مدل حکومتی ذو القرنیین , طالوت , داود و سلیمان یاد شده که تفاوتهای عمده و آشکاری با دیگر مدلهای حکومتی رایج داشته اند . حاکمیت ذو القرنین بر اقصی نقاط زمین همراه با مدیریت ویژه و علم فراتر از ظرفیت مردمان دوران خود و همچنین پیروزی طالوت بر جالوت با نیرو انسانی و تجهیزات کم , حاکمیت داود بر اساس شایستگی های خاص ارزانی شده از سوی خداوند , حاکمیت سلیمان بر انس و جان و به کار گیری توانایی های جنیان در توسعه و رونق شهر سازی و کشور داری ، فرمان بری نیروهای طبیعت مثل باد از ایشان و ... که از عهده هیچ حاکم دیگری بر نمی آمد از ویژگی های این گونه حاکمان است . این توسعه قدرت از حد متعارف به موارد خارق العادة ، برآمده از خاستگاه قدرت آنان یعنی لطف خداوند بود که به آنان عطا کرده بود امری که در دیگر حکومتها شاهد آن نیستیم چرا که خاستگاه حکومت و قدرت آنان نیروی نظامی یا انتخاب مردم بود و و منشا قدرت در هر دو انسانها و مردم هستند و اینان حداکثر می توانند نیرو و توان خود را با اطاعت از حاکمان در اختیار آنان قرار دهند و از این روست که قدرت سیاسی چیزی جز همکاری و اطاعت مردم از صاحبان قدرت نیست و آنان با استفاده از این قدرت می تواند جامعه را اداره کنند و از عهده کارهای بزرگ اجتماعی چون سازندگی ، جنگ و .... برآیند. این در حالی است که قدرت برآمده از خواست و لطف خداوند گستره بیشتری دارد . آنچه گفتیم بدان معنا نیست که حاکمیت این بزرگواران خالی از پذیرش مردمی بوده و آنان مستقیما قدرت خود را حتی در زمینه اداره اجتماع از خداوند گرفته اند زیرا ایشان با توجه به جایگاه و شخصیت معنوی والایی که داشتند مورد توجه جامعه مومنان دیندار قرار می گرفتند و به دلیل آن که نزد خدا محبوب بودند و خداوند آنان را برای اداره جامعه مومنان شایسته می دانست مردم رهبری آنان را می پذیرفتند و اطاعت می کردند . بدین وسیله آنان قدرت سیاسی لازم برای اداره جامعه را به دست می آوردند با این تفاوت که به دلیل اتصال به آفریدگار جهان و مرکز قدرت هستی , علاوه بر قدرت سیاسی متعارف ، قدرت های دیگری نیز در اختیار داشتند که آنان را از دیگر حاکمان متمایز می ساخت .
چنان که می دانیم حضرت سلیمان حاکمیت ویژه ای داشت و با تسخیر نیروهای طبیعت مثل باد و فهمیدن زبان حیوانات و تسلط بر جنیان [1]، نمونه ای منحصر به فرد در بین حاکمان است . قرآن کریم به این نوع قدرت حضرت سلیمان در چند جا اشاره می کند و در آیه 35 سوره «ص » روشن می سازد که خود وی چنین قدرتی را از خداوند خواسته است ؛ « قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ. گفت: پروردگارا مرا ببخش، و حکومتى به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچکس نباشد، که تو بسیار بخشندهاى .»
بر اساس مضمون این آیه و آیات بعد , وی قدرتی ویژه خود از خدا می خواسته که نمونه آن برای دیگران شایسته و سزاوار نباشد _ و البته روشن است که این قدرت خواسته شده فراتر از قدرت معمولی حاکمان بوده است . برای دینداران , بهره مندی سلیمان نبی از قدرت خارق العادة , قابل درک بوده است اما این که وی خواسته قدرت ویژه ای داشته باشد که مختص او باشد و برای دیگران سزاوار نباشد از امور سوال انگیز بوده است . برداشت اولیه از این دعا , بخل , انحصارطلبی و افزون خواهی است که تناسبی با شخصیت پیامبران ندارد از این رو از زمان پیامبر (ص) تا کنون مورد توجه و پرسش بوده است .
آنچه گفتیم مقدمه ای بود برای بیان یک روایت از امام کاظم علیه السلام که شیخ صدوق (ره ) آن را در کتاب های معانی الاخبار و علل الشرایع آورده است . مضمون این حدیث پرسش و پاسخی است در محضر امام . یار صدیق ایشان علی بن یقطین در باره این دعای حضرت سلیمان از امام سوال می کند و ایشان پاسخی دارند که در ذیل می آید .